۵۸۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۲۵

ای سنگ دل ز پرسش روز جزا بترس
خون من غریب مریز از خدا بترس

هر دم به سینه راه مده کینهٔ مرا
وز آه سینه سوز من مبتلا بترس

بر بی‌دلان ز سخت دلیها مکش عنان
از سنگ خود نه‌ای تو ز تیر دعا بترس

بی‌ترس و باک من به خطا ترک کس مکن
زان ناوک خطا که ندارد خطا بترس

دی با رقیب یافت مرا آشنا و گفت
ای محتشم ازین سگ نا آشنا بترس
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۲۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.