۳۵۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۲۴

باز آشفته‌ام از خوی تو چندان که مپرس
تابها دارم از آن زلف پریشان که مپرس

از بتان حال دل گمشده می‌پرسیدم
خنده‌ای کرد نهان آن گل خندان که مپرس

در تب عشق به جان کندن هجران شده‌ام
ناامید آن قدر از پرسش جانان که مپرس

محتشم پرسد اگر حال من آن سرو بگو
هست لب تشنه پابوس تو چندان که مپرس
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۲۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.