۲۹۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۹۱

تا شده ای گل به تو اغیار یار
در دلم افزون شده صد خار خار

ای بت چین جانی و جسم بتان
پیش تو بی‌جان شده دیوار وار

زلف تو تاری به من اول نمود
روز من آخر شد از آن تار تار

سوخت تن از سوز تو ای دل بر او
رشحه‌ای از دیدهٔ خون بار بار

تا بکی ای گلشن خوبی بود
بلبل تو از غم گلزار زار

سرمه راحت مکش ای دل به چشم
دیدهٔ پرآب از غم دلدار دار

محتشم از شرکت ناشاعران
دارم از اندیشهٔ اشعار عار
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.