۲۹۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۶۹

قضا از آسمان هرگه در بیداد بگشاید
زمین بر من زبان بهر مبارک باد بگشاید

به خاک از رشحهٔ خون نقش شیرین آید ولیلی
رگ فرهاد و مجنون را اگر فصاد بگشاید

خط پرویز را از عشق خود در وادی شیرین
که هر جا مشکلی در ره بود فرهاد بگشاید

زبان عجز بگشاید که ای شاه جفا پیشه
کز استیلا کمین بر صید و خود صیاد بگشاید

قضا پیش از محل تیر بلائی گر کند پرکش
نگهدارد که روزی بر من ناشاد بگشاید

در حرمان که دارد صبر دخلی در گشاد آن
کلیدش هست چون بر گشته بیداد بگشاید

گره از تار زلفش محتشم نتوان گشود اما
اگر توفیق باشد کور مادرزاد بگشاید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.