۲۷۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۲۵

خدا اگر چه ز پاکان دعا قبول کند
دعا کنم من و گویم خدا قبول کند

فشاند آن که ز ما آستین رد به دو کون
کجا نیاز من بینوا قبول کند

ز روی ساعد سلطان پریده شهبازی
چگونه طعمه ز دست گدا قبول کند

در خز این درد و دوا چه بگشایند
که غیر بی جگر آنجا دوا قبول کند

بلا و عافیت آیند اگر به معرض عرض
حریف عشق بلاشک بلا قبول کند

مکن قبول ز کس دعوی محبت پاک
که درد را بگذارد دوا قبول کند

اگر قبول کند مرد هر کجا دردیست
کسی که درد ندارد کجا قبول کند

فقیه قابل عفو و فقیر نا قابل
ازین میانه کرم تا که را قبول کند

شوم چو محتشم از مقبلان راه خدا
گرم به بندگی آن بی‌وفا قبول کند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.