۲۹۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۹۲

خوش آن شبی که ز رویش نقاب برخیزد
گشاده روی سحرگه ز خواب برخیزد

علی‌الصباح نشیند چو مه به مجلس می
شبانه با رخ چون آفتاب برخیزد

ز تاب می گل رویش چنان برافروزد
که سنبل سر زلفش ز تاب برخیزد

بیاد آن مه خرگه نشین چو بارم اشگ
به شکل خوی که از آن صد حباب برخیزد

شبی بود که چو از خواب دیده بگشایم
به دیده‌ام تو نشینی و خواب برخیزد

بهر زمین که خرامی چو آهوی مشگین
ز خاک رایحه مشگ ناب برخیزد

چو محتشم ز دل گرم اگر برآرم آه
ز دود آن همه بوی کباب برخیزد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.