۳۰۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۶۲

خلل به دولت خان جهانستان مرساد
به آن بهار ظفر آفت خزان مرساد

اگر ز جیب زمین فتنه‌ای برآرد سر
به آن بلند به رکاب سبک عنان مرساد

وگر ز ذیل فلک آفتی فرو ریزد
به آن مه افسر بهرام پاسبان مرساد

جهان اگر به مثل کام اژدها گردد
به آن وجود مبارک گزند آن مرساد

به این و آن چو رسد مژده‌های اهل زمین
نوید نصرت او جز ز آسمان مرساد

به دامنش که زمین روب اوست بال ملک
غباری از فتن آخر الزمان مرساد

ز راه دور عدم هر که بی‌محبت او
فتد به راه به دروازه جهان مرساد

چو محتشم کند از دل دعای دولت خان
به غیر بانگ اجابت بگوش جان مرساد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.