۳۰۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۹۷

امشب ای شمع طرب دوست که همخانهٔ توست
هجر بال و پرما بسته که پروانهٔ توست

من گل‌افشان کاشانه خویشم بسرشک
که بخار مژهٔ جاروب کش خانهٔ توست

من خود از عشق تو مجنون کهن سلسله‌ام
که ز نو شهر بهم برزده دیوانهٔ توست

دل ویران من ای گنج طرب رفته به باد
دل آباد که ویران شده ویرانهٔ توست

من ز بزمت شده از بادیه پیمایانم
باده پیما که در آن بزم به پیمانهٔ توست

مکن ز افسانه غم رفته به خواب اجلم
تا ز سر خواب که بیرون کن افسانهٔ توست

محتشم حیف که شد مونس غیر آن دل‌دار
که انیس دل و جان من و جانانهٔ توست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.