۲۹۹ بار خوانده شده
کنون که خنجر بیداد یار خونریز است
کجاست مرد که بازار امتحان تیز است
دلم ز وعدهٔ شیرین لبی است در پرواز
که یاد کوهکنش به ز وصل پرویز است
ز من چه سرزدهای سرو نوش لب که دگر
سرت گران و حدیثت کنایه آمیز است
منه فزونم ازین بار جور بر خاطر
که پیک آه گران خاطر سبک خیز است
کشاکش رگ جانم شب دراز فراق
ز سر گرانی آن طره دلاویز است
به این گمان که شوم قابل ترحم تو
خوشم که تیغ جهانی به خون من تیز است
چو محتشم سخن زا قامتت کند بشنو
که گاه گاه سخنهای او بانگین است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
کجاست مرد که بازار امتحان تیز است
دلم ز وعدهٔ شیرین لبی است در پرواز
که یاد کوهکنش به ز وصل پرویز است
ز من چه سرزدهای سرو نوش لب که دگر
سرت گران و حدیثت کنایه آمیز است
منه فزونم ازین بار جور بر خاطر
که پیک آه گران خاطر سبک خیز است
کشاکش رگ جانم شب دراز فراق
ز سر گرانی آن طره دلاویز است
به این گمان که شوم قابل ترحم تو
خوشم که تیغ جهانی به خون من تیز است
چو محتشم سخن زا قامتت کند بشنو
که گاه گاه سخنهای او بانگین است
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.