۳۵۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۵

چون نیست دلت با من از وصل تو هجران به
این لطف زبانی هم مخصوص رقیبان به

چون لطف نهان تو پیداست که باغیر است
مهری که مرا با تو پیدا شده پنهان به

اغیار چو بسیارند در کوی تو پا کوبان
بنیاد وصال مازین زلزله ویران به

عشاق چه غواصند در بحر وصال تو
کشتی من از هجران در ورطهٔ طوفان به

چون آینهٔ رویت دارد خطر از اشگم
چشمی که بود بی‌نم بر روی تو حیران به

چون من ز میان رفتم دامن بکش از یاران
در حشر گرت باشد یکدست بدامان به

امشب که هم آوازند با غیر سگان تو
گر محتشم از غیرت کمتر کندافغان به
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.