۳۲۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۷

نخست آنکس که شد در بند انکار تو من بودم
ولی آن کس که گشت اول گرفتار تو من بودم

زدند از من حریفان بیشتر لاف خریداری
ولی اول کسی کامد به بازار تو من بودم

به سیم و زر طلبکار تو گردیدند اگر جمعی
کسی کوشد به جان و سر خریدار تو من بودم

من اول از تو کردم احتراز اما اسیری هم
که کرد آخر سر خود در سر و کار تو من بودم

به بیماری کشید از حسرت کار دگر یاران
ولی آن کس که مرد از شوق دیدار تو من بودم

حریفان جان سپر کردند پیشت لیک جانبازی
که ضربت خورد از شمشیر خونخوار تو من بودم

چو نظم محتشم خوانی بگو کای بلبل محزون
کجا رفتی چه افتادت نه گلزار تو من بودم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.