۲۹۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴

عشقت زهم برآورد یاران مهربان را
از همچو مرگ به گسست پیوند جسم و جان را

تا طرح هم زبانی با این و آن فکندی
کردند تیز برهم صد همزبان را

از لطف عام کردی در بزم خاص باهم
در نیم لحظه دشمن صد ساله دوستان را

جمعی که باهم اول بودند راست چون تیر
در کینهٔ هم آخر کردند زه کمان را

باد ستیزه برخاست وز یکدیگر جدا کرد
مانند دود آتش اهل دو دودمان را

شهری ز آشنایان پر بود ای یگانه
بیگانه کرد عشقت از هم یگان یگان را

صد دست عهد باهم دست تو از کناره
شمشیر بر میان زد پیوند این و آن را

ما با کسی که بودیم پیوسته بر در مهر
باب النزاع کردیم آن طرفه آستان را

با محتشم رفیقی طرح رقابت افکند
کی ره به خاطر خود می‌دادم این گمان را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.