۳۶۷ بار خوانده شده

رباعی شمارهٔ ۴۳۹

در خواب جمال یار خود میدیدم
وز باغ وصال او گلی می‌چیدم

مرغ سحری زخواب بیدارم کرد
ای کاش که بیدار نمی‌گردیدم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:رباعی شمارهٔ ۴۳۸
گوهر بعدی:رباعی شمارهٔ ۴۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.