۳۵۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۶

خسرو کشور سخن مشتاق
صاحب رای پیر و طبع جوان

قطب سادات آن که می‌بخشید
قالب لفظ را ز معنی جان

آن که از بحر طبع گوهرزای
چون شدی در شاهوار افشان

از لالی نظم او گشتی
منفعل گوهر و خجل عمان

آن که اشعار او که در هر یک
آشکار است رازهای نهان

عاشقان راست چارهٔ غم عشق
عارفان راست مایهٔ عرفان

آنکه پیوسته از حجاب خفا
بردی از خامه مداد بیان

نوعروسان بکر معنی را
موکشان سوی جلوه‌گاه عیان

طوطی بذله گوی گلشن دهر
بلبل خوش نوای باغ جهان

چون درین تنگ آشیانه ندید
جای پرواز و عرصهٔ طیران

طایر روح لامکن سیرش
کرد آهنگ روضهٔ رضوان

حیف و صدحیف از آن یگانهٔ دهر
حیف و صدحیف از آن وحید زمان

که سرا بوستان عمرش را
موسم دی رسید و فصل خزان

از نوای حیات چون لب بست
آن خوش آهنگ مرغ خوش الحان

شد تذروش به باغ نوحه سرا
عندلیبش به باغ مرثیه خوان

رفت و در ماتم و مصیبت او
از زمین شد بلند تا کیوان

از دل شیخ و شاب ناله و آه
از لب مرد و زن خروش و فغان

چون سوی باغ خلد کرد آهنگ
هاتف از خامهٔ شکسته زبان

بهر تاریخ زد رقم (دایم
جام مشتاق باد صحن جنان)
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.