۳۶۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹

خان احمد دون کز ستم و ظلم پیاپی
بر خلق رساندی الم و رنج دمادم

آن فتنهٔ عالم که ز ظلم و ستمش بود
بس سینه پر از آتش و بس دیده پر از نم

نزدیک به آن شد که زهم ریزد و پاشد
از فتنهٔ او سلسلهٔ عالم و آدم

صد شکر که شد کشته به خواری و ز قتلش
پر گشت ز شادی دل خلقی، تهی از غم

چون بهر مکافات و سزای عمل خویش
بربست به آهنگ سقر رخت ز عالم

بودم پی تاریخ که پیر خردم گفت
بنویس که خان احمد دون شد به جهنم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.