۳۷۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۳۴

جز غبار از سفر خاک چه حاصل کردیم؟
سفر آن بود که ما در قدم دل کردیم

دامن کعبه چه گرد از رخ ما پاک کند؟
ما که هر گام درین راه دو منزل کردیم

دست ازان زلف بدارید که ما بیکاران
عمر خود در سر یک عقدهٔ مشکل کردیم

باغبان بر رخ ما گو در بستان مگشا
ما تماشای گل از روزنهٔ دل کردیم

آسمان بود و زمین، پلهٔ شادی با غم
غم و شادی جهان را چو مقابل کردیم

ای معلم سر خود گیر که ما چون گرداب
قطع امید ز سر رشتهٔ ساحل کردیم

رفت در کار سخن عمر گرامی صائب
جز پشیمانی ازین کار چه حاصل کردیم؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.