۳۳۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۲۹

ما اختیار خویش به صهبا گذاشتیم
سر بر خط پیاله چو مینا گذاشتیم

آمد چو موج، دامن ساحل به دست ما
تا اختیار خویش به دریا گذاشتیم

از جبههٔ گشاده گرانی رود ز دل
چون کوه سر به دامن صحرا گذاشتیم

چون سیل، گرد کلفت ما هر قدم فزود
تا پای در خرابهٔ دنیا گذاشتیم

از دست رفت دل به نظر باز کردنی
این طفل را عبث به تماشا گذاشتیم

صائب بهشت نقد درین نشاه یافتیم
تا دست رد به سینهٔ دنیا گذاشتیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.