۳۲۷ بار خوانده شده
در نمود نقشها بیاختیار افتادهام
مهرهٔ مومم به دست روزگار افتادهام
بر لب بام خطر نتوان به خواب امن رفت
در بهشتم تا ز اوج اعتبار افتادهام
خواری و بیقدری گوهر گناه جوهری است
نیست جرم من اگر در رهگذار افتادهام
ز انقلاب چرخ میلرزم به آب روی خویش
جام لبریزم به دست رعشهدار افتادهام
هر که بر دارد مرا از خاک، اندازد به خاک
میوهٔ خامم، به سنگ از شاخسار افتادهام
نیست دستی بر عنان عمر پیچیدن مرا
سایهٔ سروم به روی جویبار افتادهام
هیچ کس حق نمک چون من نمیدارد نگاه
دادهام حاصل اگر در شورهزار افتادهام
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
مهرهٔ مومم به دست روزگار افتادهام
بر لب بام خطر نتوان به خواب امن رفت
در بهشتم تا ز اوج اعتبار افتادهام
خواری و بیقدری گوهر گناه جوهری است
نیست جرم من اگر در رهگذار افتادهام
ز انقلاب چرخ میلرزم به آب روی خویش
جام لبریزم به دست رعشهدار افتادهام
هر که بر دارد مرا از خاک، اندازد به خاک
میوهٔ خامم، به سنگ از شاخسار افتادهام
نیست دستی بر عنان عمر پیچیدن مرا
سایهٔ سروم به روی جویبار افتادهام
هیچ کس حق نمک چون من نمیدارد نگاه
دادهام حاصل اگر در شورهزار افتادهام
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.