۶۴۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۸

دنبال دل کمند نگاه کسی مباد
این برق در کمین گیاه کسی مباد

از انتظار، دیدهٔ یعقوب شد سفید
هیچ آفریده چشم به راه کسی مباد

از توبهٔ شکسته، زمین گیر خجلتم
این شیشهٔ شکسته به راه کسی مباد

یا رب که هیچ دیده ز پرواز بی محل
منت‌پذیر از پر کاه کسی مباد

لرزد دلم ز قامت خم همچو برگ بید
دیوار پی‌گسسته پناه کسی مباد

در حیرتم که توبه کنم از کدام جرم
بیش از شمار، جرم و گناه کسی مباد

صائب دلم سیاه شد از کثرت گناه
این ابر تیره پردهٔ ماه کسی مباد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.