۳۹۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۰

آب خضر و می شبانه یکی است
مستی و عمر جاودانه یکی است

بر دل ماست چشم، خوبان را
صد کماندار را نشانه یکی است

پیش آن چشمهای خواب آلود
نالهٔ عاشق و فسانه یکی است

پلهٔ دین و کفر چون میزان
دو نماید، ولی زبانه یکی است

گر هزارست بلبل این باغ
همه را نغمه و ترانه یکی است

خنده در چشم آب گرداند
ماتم و سور این زمانه یکی است

پیش مرغ شکسته‌پر صائب
قفس و باغ و آشیانه یکی است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.