۴۶۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۵

چو دیگران نه به ظاهر بود عبادت ما
حضور قلب نمازست در شریعت ما

ازان ز دامن مقصود کوته افتاده است
که پیش خلق درازست دست حاجت ما

نکرده‌ایم چو شبنم بساطی از گل پهن
چو غنچه بر سر زانوست خواب راحت ما

نهال خوش ثمر رهگذار طفلانیم
که بر گریز بود موسم فراغت ما

چراغ رهگذریم اوفتاده در ره باد
که تا به سایهٔ دستی کند حمایت ما؟

درین حدیقهٔ گل صائب از مروت نیست
که غنچه ماند در جیب، دست رغبت ما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.