۲۹۵ بار خوانده شده

غزل

دل و جانی است با من مشتاق
به تو نزدیک و تن اسیر فراق

روی زیبا ز من چرا پوشی؟
«این تحریمه علی‌العشاق»؟

تو طبیبی و ما چنین بیمار
تو ملولی و ما چنین مشتاق

بر دلم ساحران غمزهٔ تو
«رامیات با سهم الاماق»

مست شوق توایم و بادهٔ وصل
نرسیده است هم چنان به مذاق

از محیط غم تو جان نبرند
غوطه خوران بحر استغراق

در بیابان عشق تو دل ما
«صار حیران مشرق الاشراق»
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:سر آغاز
گوهر بعدی:مثنوی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.