۳۱۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۴۴

در کار من درهم آخر نظری فرمای
بر حال من پر غم آخر نظری فرمای

بر خوان جگر خواری وز دست غمت زاری
نابوده دمی خرم، آخر نظری فرمای

تا کی بود این محنت؟ تا چند کشم زحمت؟
مردم ز غمت یک دم، آخر نظری فرمای

خون جگرم خوردی، جانم به لب آوردی
تا کی دهی، ای جان، دم، آخر نظری فرمای

بس جان و دل مرده کز بوی تو شد زنده
بر نه به دلم مرهم، آخر نظری فرمای

در کار من بی‌دل، نابوده به کام دل
یک لحظه درین عالم، آخر نظری فرمای

گر زانکه عراقی نیست شایستهٔ زار تو
چون هست دلش محرم، آخر نظری فرمای
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.