۳۴۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۰۷

بگذر ای غافل ز یاد این و آن
یاد حق کن تا بمانی جاودان

تا فراموشت نگردد غیر حق
در حقیقت نیستی ذاکر، بدان

چون فراموشت شد آنچه دون است
ذاکری، گرچه بجنبانی زبان

خود نیابی چاشنی ذکر دوست
تا کنی یاد خود و سود و زیان

چون ز خود وز یاد خود فازغ شوی
شاهد مذکور گردی بی گمان

بگذری از ذکر اسماء و صفات
چون شود مذکور جانت را عیان

ذکر جانت را فراگیرد چنانک
نایدت یاد از دل و جان و روان

واله و مدهوش کردی آن نفس
در جمال لایزالی، بی‌نشان

هر چه خواهی آن زمان یابی ازو
خود کسی خود را نخواهد آن زمان

این چنین دولت نخواهی تو مگر
بر کنی دل را ز یاد این و آن

یاد ناید هیچ گونه حق تو را
تا تو یاد آری ز یار و خان ومان

ای عراقی، غیر یاد او مکن
تا مگر یاد آیدت با ذاکران
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.