۳۴۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۹۸

خیزید، عاشقان، نفسی شور و شر کنیم
وز های و هو، جهان همه زیر و زبر کنیم

از تاب سینه آتشی اندر جگر زنیم
وز آب دیده سینهٔ تفسیده تر کنیم

در ماتم خودیم، بیا، زار بگرییم
خاکستر جهان همه بر فرق سر کنیم

نعره ز جان زنیم، همه روز تا به شب
ناله ز درد دل همه شب تا سحر کنیم

تا چند چاشت ما همه از خوان غم بود؟
تا کی وجوه شام ز خون جگر کنیم؟

آهی برآوریم، سحرگه، ز سوز دل
زین بخت خفته را دمی از خواب برکنیم

زاری کنان به درگه دلدار خود رویم
نعره‌زنان به پیش سرایش گذر کنیم

باشد که یک نفس نظری سوی ما کند
دزدیده آن نفس به رخ او نظر کنیم

آن لحظه از عراقی، باشد که وارهیم
گر زو رها شویم، سخن مختصر کنیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.