۳۲۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۲۵

نیم چون یک نفس بی غم دلم خون خوار اولی‌تر
ندارم چون دلی خرم، تنی بیمار اولی‌تر

نیابد هر که دلداری، چو من زار و حزین اولی
نبیند هر که غمخواری، چو من غمخوار اولی‌تر

دلی کز یار خود بویی نیابد تن دهد بر باد
چنین دل در کف هجران اسیر و زار اولی‌تر

وصال او نمی‌یابم، تن اندر هجر او دارم
به شادی چون نیم لایق، مرا تیمار اولی‌تر

چو درد او بود درمان، تن من ناتوان خوشتر
چو زخم او شود مرهم، دلم افگار اولی‌تر

چو روزی من از وصلش همه تیمار و غم باشد
به هر حالی مرا درد و غم بسیار اولی‌تر

دلا، چون عاشق یاری، به درد او گرفتاری
همی کن ناله و زاری، که عاشق زار اولی‌تر

هر آنچه آرزو داری برو از درگه او خواه
ز هر در، کان زند مفلس، در دلدار اولی‌تر

عراقی، در رخ خوبان جمال یار خود می‌بین
نظر چون می‌کنی باری به روی یار اولی‌تر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.