۳۳۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۱۹

دل در گره زلف تو بستیم دگر بار
وز هر دو جهان مهر گسستیم دگربار

جام دو جهان پر ز می عشق تو دیدیم
خوردیم می و جام شکستیم دگربار

شاید که دگر نعرهٔ مستانه برآریم
کز جام می عشق تو مستیم دگربار

المنة لله که پس از محنت بسیار
با تو نفسی خوش بنشستیم دگربار

چون طرهٔ تو شیفتهٔ روی تو گشتیم
هیهات! که خورشید پرستیم دگربار

ما ترک مراد دل خودکام گرفتیم
تا هرچه کند دوست خوشستیم دگربار

با عشق تو ما راه خرابات گرفتیم
از صومعه و زهد برستیم دگربار

در بندگی زلف چلیپات بماندیم
زنار هم از زلف تو بستیم دگربار

تا راز دل ما نکند فاش عراقی
اینک دهن از گفت ببستیم دگربار
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.