۳۷۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۹۷

ای دل، چو در خانهٔ خمار گشادند
می‌نوش، که از می گره کار گشادند

در خود منگر، نرگس مخمور بتان بین
در کعبه مرو، چون در خمار گشادند

از خود بدرآ، در رخ خوبان نظری کن
در خان منشین چون در گلزار گشادند

بنگر که: دو صد مهر به یک ذره نمودند
از یک سر مویی که ز رخسار گشادند

تا باز گشادند سر زلف ز رخسار
از روی جهان زلف شب تار گشادند

تا مهر گیاهی ز گل تیره برآید
بر روی زمین چشمهٔ انوار گشادند

تا لاله رخی در چمن آید به تماشا
از چهرهٔ گل پردهٔ زنگار گشادند

از پرتو مل پردهٔ خورشید دریدند
وز خندهٔ گل مبسم اشجار گشادند

تا کرد نسیم سحر آفاق معطر
در هر چمنی طبلهٔ عطار گشادند

مانا که صبا کرد پریشان سر زلفین
کز بوی خوشش نافهٔ تاتار گشادند

در گوش دلم گفت صبا دوش: عراقی
در بند در خود، که در یار گشادند

چشم سر اغیار ببستند ز غیرت
آنگاه در مخزن اسرار گشادند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.