۴۱۸ بار خوانده شده
بنمای به من رویت، یارات نمیافتد
آری چه توان کردن؟ با مات نمیافتد
گیرم که نمیافتد با وصل منت رایی
با جور و جفا، باری، همرات نمیافتد؟
میافتدت این یک دم کیی براین پر غم
شادم کنی و خرم، هان یات نمیافتد؟
هر بیدل و شیدایی افتاده به سودایی
وندر دل من الا سودات نمیافتد
با عشق تو میبازم شطرنج وفا، لیکن
از بخت بدم، باری، جز مات نمیافتد
از غمزهٔ خونریزت هرجای شبیخون است
شب نیست که این بازی صد جات نمیافتد
افتاده دو صد شیون از جور تو هرجایی
این جور و جفا با من تنهات نمیافتد
بیچاره عراقی، هان! دم درکش و خون میخور
چون هیچ دمی با او گیرات نمیافتد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
آری چه توان کردن؟ با مات نمیافتد
گیرم که نمیافتد با وصل منت رایی
با جور و جفا، باری، همرات نمیافتد؟
میافتدت این یک دم کیی براین پر غم
شادم کنی و خرم، هان یات نمیافتد؟
هر بیدل و شیدایی افتاده به سودایی
وندر دل من الا سودات نمیافتد
با عشق تو میبازم شطرنج وفا، لیکن
از بخت بدم، باری، جز مات نمیافتد
از غمزهٔ خونریزت هرجای شبیخون است
شب نیست که این بازی صد جات نمیافتد
افتاده دو صد شیون از جور تو هرجایی
این جور و جفا با من تنهات نمیافتد
بیچاره عراقی، هان! دم درکش و خون میخور
چون هیچ دمی با او گیرات نمیافتد
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.