۳۱۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۹۲۷

گرد ماه از مشک چنبر کرده‌ئی
ماه را از مشک زیور کرده‌ئی

شام شبگون قمر فرسای را
سایبان مهر انور کرده‌ئی

در شبستان عبیر افشان زلف
شمع کافوری ز رخ بر کرده‌ئی

از چه رو بستانسرای خلد را
منزل هندوی کافر کرده‌ئی

روز را در سایهٔ شب برده‌ئی
شام را پیرایهٔ خور کرده‌ئی

لعل در پاش زمرد پوش را
پرده‌دار عقد گوهر کرده‌ئی

تا به دست آورده‌ئی طغرای حسن
ملک خوبی را مسخر کرده‌ئی

ای مه آتش عذار آن آب خشک
کابگیر آتش تر کرده‌ئی

بر کفم نه گر چه خون جان ماست
آنکه در نصفی و ساغر کرده‌ئی

جان خواجو را ز جعد عنبرین
هر زمان طوقی معنبر کرده‌ئی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۲۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.