۳۴۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۸۹۸

اروض الخلدام مغنی الغوانی
اضؤ الخد ام برق یمانی

رخست از آفتاب عالم افروز
درفشان در نقاب آسمانی

خدود الغید تحت الصدغ ضاهت
حدایق طرزت بالضیمران

چو آن هندو ندیدم هیچ کافر
سزاوار بهشت جاودانی

نشق الجیب من نشر الخرامی
نحط الرجل فی ربع الغوانی

چه باشد گر دمی در منزل دوست
بر آساید غریبی کاروانی

اری فی وجنتیها کل یوم
جنانی طار فی روض الجنان

نباشد شکری را این حلاوت
نباشد صورتی را این معانی

یغرد فی‌المغارید المغنی
سلام الله ما تلی المثانی

ز خواجو بگذران جامی که مستست
ز چشم ساقی و لحن اغانی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۹۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.