۳۷۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۸۳۸

ز رارض دار سعدی یا بارق الغوادی
طف حول ربع سلمی یا ذارع البوادی

غافل مشو ز سوزم چون آه سینه دیدی
و اندیشه کن ز آتش چون دود گشت بادی

نار الهموم هاجت من قلبی اشتعالا
ماه الغرام تجری من مد معی کواد

کس را مباد ازینسان حاصل ز درد هجران
بیخویشی و غریبی رندی و نامرادی

فی اضلعی حللتم کالسر فی الجنان
فی مقلتی نزلتم کالنور فی السواد

هر چند بی هدایت واصل نمی‌توان شد
در عشق سالکانرا جز عشق نیست هادی

یا مولعا بهجری لایمکن اصطباری
یا زایرا لغیری ماغبت عن فؤادی

خواجو چونیک نامی در راه عشق ننگست
تا در پی صلاحی میدان که در فسادی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۳۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.