۳۲۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۸۲۱

ای خوشه چین سنبل پرچینت سنبله
وی بر قمر ز عنبر تر بسته سلسله

وی تیر چشم مست تو پیوسته در کمان
وی آفتاب روی تو طالع ز سنبله

بازار لاله بشکن و مقدار گل ببر
برلاله زن گلاله و برگل فکن کله

در ده شراب روشن و در تیره شب مرا
از عکس جام باده برافروز مشعله

فصل بهار و موسم نوروز خوش بود
در سر نوای بلبل و در دست بلبله

گل جامه چاک کرده و نرگس فتاده مست
وز عندلیب در چمن افتاده غلغله

در وادی فراق چو خواجو قدم زند
از خون دل گیاش بروید ز مرحله
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۲۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.