۳۴۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۸۰۱

ای چیده سنبل تر در باغ دسته بسته
و افکنده شاخ ریحان بر لاله دسته دسته

ریحان مشک بیزت آب بنفشه برده
یاقوت قند ریزت نرخ شکر شکسته

زلف شکسته بسته در حلق جان جمعی
وانگه چنین پریشان ما زان شکسته بسته

دائم خیال قدت بر جویبار چشمم
چون سرو جویباری برطرف چشمه رسته

با حاجبان ابرو ذکر کمان چه گوئی
باید که گوشه گیری زان شست زه گسسته

برخیز تا ببینی قندیل آسمان را
چون شمع صبحگاهی پیش رخت نشسته

اکنون که در کمندم فرصت شمر که دیگر
مشکل بدامت افتد صیدی ز قید جسته

گر پسته با دهانت نسبت کند دهانرا
برخیز و مشت پر کن بشکن دهان پسته

خواجو بپرده سازی دست از رباب برده
مطرب به تیز چنگی نای رباب خسته
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۰۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.