۳۶۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷۸۸

مرا ز هجر تو امید زندگانی کو
در آرزوی توام لذت جوانی کو

اگر نه عمر منی رسم بیوفائی چیست
و گر زمانه نئی شرط مهربانی کو

میان بادیهٔ غم ز تشنگی مردم
زلال مشربهٔ عذب شادمانی کو

ز جام لعل سمن عارضان سیمین بر
می مروق نوشین ارغوانی کو

درون مصطبه در جسم جام مینائی
ز دست یار سبک روح روح ثانی کو

میست کاب حیاتست در سیاهی شب
چو خضر وقت توئی آب زندگانی کو

وجود خاکی ما پیش از آنکه کوزه کنند
بگوی فاش که آن کوزهٔ نهانی کو

گرفت این شب دیجورم از ستاره ملال
فروغ شعشعهٔ شمع آسمانی کو

مگر ز درد دلم بسته شد رهش ور نی
طلیعهٔ نفس صبح کامرانی کو

صبا بگوی که تسکین جان آدم را
نسیم روضهٔ فردوس جاودانی کو

برون ز کون و مکانست گر چه پروازم
خروش شهپر طاوس لا مکانی کو

فتاده بر دو جهان پرتو تجلی دوست
صفیر بلبل بستان لن ترانی کو

چو بانگ و نالهٔ خواجو فتاده در ره عشق
غریو دمدمهٔ کوس کاروانی کو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۸۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.