۳۳۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷۲۸

تا چند دم از گل زنی ای باد بهاران
گل را چه محل پیش رخ لاله عذاران

هر یار که دور از رخ یاران بدهد جان
از دل نرود تا ابدش حسرت یاران

منعم مکن از صحبت احباب که بلبل
تا جان بودش باز نیاید ز بهاران

گر صید بتان شد دل من عیب مگیرید
آهو چه کند در نظر شیر شکاران

در بحر غم از سیل سرشکم نبود غم
کانرا که بود خرقه چه اندیشه ز باران

تا تاج سر از نعل سم رخش تو سازیم
یک راه عنان رنجه کن ای شاه سواران

گر نقش نگارین تو بینند ز حیرت
از دست بیفتد قلم نقش نگاران

از لعل تو دل بر نکنم زانکه بمستی
جز باده نباشد طلب باده گساران

خواجو چکنی ناله که پیش گل صد برگ
باشد بسحر باد هوا بانگ هزاران
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۲۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.