۳۳۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷۱۸

ای چشم تو چشم‌بند مستان
روی تو چراغ بت پرستان

بادام تو نقل میگساران
عناب تو کام تنگدستان

مرجان تو پرده دار لؤلؤ
ریحان تو خادم گلستان

رخسار تو در شکنج گیسو
رخشنده چو شمع در شبستان

سرنامهٔ حسن یا خطست این
عنوان جمال یا رخست آن

ای شمع مریز اشک خونین
گریه چه دهی بیاد مستان

صد جامه دریده‌ام چو غنچه
بر زمزمهٔ هزار دستان

سرخاب قدح تهمتنانرا
از پای در آورد بدستان

خواجو دهن قرابه بگشای
وز لعل پیاله کام بستان
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۱۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.