۳۷۵ بار خوانده شده
ما به نظارهٔ رویت بجهان آمدهایم
وز عدم پی بپیت نعره زنان آمدهایم
چون دل گمشده را با تو نشان یافتهایم
از پی آن دل پرخون بنشان آمدهایم
گر برآریم فغان از غم دل معذوریم
کز فغان دل غمگین بفغان آمدهایم
زخم شمشیر ترا مرهم جان ساختهایم
لیکن از درد دل خسته بجان آمدهایم
قامت از غم چو کمان کرده و دل راست چو تیر
در صف عشق تو با تیر و کمان آمدهایم
بی تو از دوزخ و فردوس چه جوئیم که ما
هم ازین ایمن و هم فارغ از آن آمدهایم
چون نداریم سکون بی نظر مغبچگان
ساکن کوی خرابات مغان آمدهایم
اگر آن جان جهان تیغ زند خواجو را
گو بزن زانکه مبرا ز جهان آمدهایم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
وز عدم پی بپیت نعره زنان آمدهایم
چون دل گمشده را با تو نشان یافتهایم
از پی آن دل پرخون بنشان آمدهایم
گر برآریم فغان از غم دل معذوریم
کز فغان دل غمگین بفغان آمدهایم
زخم شمشیر ترا مرهم جان ساختهایم
لیکن از درد دل خسته بجان آمدهایم
قامت از غم چو کمان کرده و دل راست چو تیر
در صف عشق تو با تیر و کمان آمدهایم
بی تو از دوزخ و فردوس چه جوئیم که ما
هم ازین ایمن و هم فارغ از آن آمدهایم
چون نداریم سکون بی نظر مغبچگان
ساکن کوی خرابات مغان آمدهایم
اگر آن جان جهان تیغ زند خواجو را
گو بزن زانکه مبرا ز جهان آمدهایم
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۸۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.