۳۳۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۴۶

نکنم حدیث شکر چو لبت گزیدم
چه کنم نبات مصری چو شکر مزیدم

بتو کی توان رسیدن چو ز خویش رفتم
ز تو چون توان بریدن چو ز خود بریدم

چه فروشی آب رویم که بملک عالم
نفروشم آرزویت که بجان خریدم

ندهم کنون ز دستت که ز دست رفتم
نروم ز پیش تیغت که بجان رسیدم

چه نکردم از وفا تا بتو میل کردم
چه ندیدم از جفا تا ز تو هجر دیدم

که برد خبر به یارم که ز اشتیاقش
ز خبر برفتم از وی چو خبر شنیدم

نکشیده زلف عنبر شکنش چو خواجو
نتوان بشرح گفتن که چها کشیدم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۴۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.