۴۰۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۴۵

رخشنده‌تر از مهر رخش ماه ندیدم
خوشتر ز ره عشق بتان راه ندیدم

عمریست که آن عمر عزیزم بشد از دست
ماهیست که آن طلعت چون ماه ندیدم

دل خواسته بود از من دلداده ولیکن
جان نیز فدا کردم و دلخواه ندیدم

آتش زدم از آه درین خرگه نیلی
چون طلعت او بر در خرگاه ندیدم

تا در شکن زلف سیاه تو زدم دست
از دامن دل دست تو کوتاه ندیدم

در مهر تو همره به جز از سایه نجستم
در عشق تو همدم به جز از آه ندیدم

دلگیرتر از چاه زنخدان تو بر ماه
در گوی زنخدان مهی چاه ندیدم

آشفته‌تر از موت که بر موی کمر گشت
من موی کسی تا بکمرگاه ندیدم

از خرمن سودای تو سرمایهٔ خواجو
حاصل بحز از گونه چون کاه ندیدم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۴۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.