۳۴۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۶۱

ای شبت غالیه آسا و مهت غالیه پوش
خط ریحان تو پیرایه ی یاقوت خموش

روی زیبای تو را بدر منیر آینه دار
حلقه ی گوش تو را شاه فلک حلقه به گوش

دلم از ناوک چشم تو سراسر همه نیش
لیک جام لب لعل تو لبالب همه نوش

چشم مخمور تو خونریز ولیکن خونخوار
لعل میگون تو در پاش ولیکن در پوش

ز ابروی شوخ تو پیوسته همین دارم چشم
که دل ریش مرا یک سر مو دارد گوش

گر کنم چشم به رفتار تو کو صبر و قرار
ور کنم گوش به گفتار تو کو طاقت و هوش

دوش یا رب چه شبی بود چنان تیره ولیک
به درازی شب زلف تو بگذشته ز دوش

می‌خراشد جگرم گورک بربط بخراش
می‌خروشد دل من گومه مطرب بخروش

تا لب گور لب ما و لب جام شراب
تا در مرگ سر ما و در باده فروش

جان خواجو ببر و نقل حریفان بستان
جام صافی بخر و جامه ی صوفی بفروش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۶۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.