۴۲۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۹۵

منم ز مهر رخت روی کرده در دیوار
چو سایه بر رهت افتاده زیر دیوار

ندیم و همدمم از صبح تا بشب ناله
قرین و محرمم از شام تا سحر دیوار

ز بسکه روی بدیوار محنت آوردم
جدا نمی‌شودم یکدم از نظر دیوار

کدام یار که او روی ما نگهدارد
چو آب دیدهٔ گوهرفشان مگر دیوار

کسی که روی بدیوار غم نیاوردی
کنون ز مهر تو آورد روی در دیوار

بسا که راه نشینان پای دیوارت
کنند غرقه به خونابهٔ جگر دیوار

چو زیر بام تو آیند خستگان فراق
به آب دیده بشویند سربسر دیوار

حدیث صورت خوبان چنین مکن خواجو
که پیش صورت او صورتند بر دیوار
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۹۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.