۳۴۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۹۸

ساقیان چون دم از شراب زنند
مطربان چنگ در رباب زنند

گلعذاران به آب دیدهٔ جام
بس که بر جامها گلاب زنند

مهر ورزان به آه آتش بار
دود در دیدهٔ سحاب زنند

صبح خیزان بنغمهٔ سحری
هر نفس راه شیخ و شاب زنند

پسته خندان بفندق مشکین
درشکنج نغوله تاب زنند

چون بگردش در آورند هلال
تاب در جان آفتاب زنند

هر دمم خونیان لشکر عشق
خیمه بر این دل خراب زنند

هر شبم شبروان خیل خیال
حمله آرند و راه خواب زنند

خیز خواجو ببین که سرمستان
در میخانه از چه باب زنند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۹۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.