۳۴۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۸۷

سنبلش غارت ایمان نکند چون نکند
لب لعلش مدد جان نکند چون نکند

گر چه دربان ندهد راه ولیکن درویش
التماس از در سلطان نکند چون نکند

هر که زین رهگذرش پای فرو رفت به گل
میل آن سرو خرامان نکند چون نکند

چون تو در بادیه بر دست نهی آب زلال
تشنه را آرزوی آن نکند چون نکند

کافر زلف تو چون روی ز ایمان پیچد
قصد آزار مسلمان نکند چون نکند

طالب لعل توام کانکه بظلمات افتاد
طلب چشمهٔ حیوان نکند چون نکند

باغبانرا که ز غلغل همه شب خواب نبرد
شور بر مرغ سحر خوان نکند چون نکند

صبر ایوب کسی را که نباشد در رنج
حذر از محنت کرمان نکند چون نکند

چون درین مرحله خواجو اثر از گنج نیافت
ترک این منزل ویران نکند چون نکند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۸۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.