۵۵۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۸۶

گمان مبر که دلم میل دوستان نکند
چرا که مرغ چمن ترک بوستان نکند

کسی که نقد خرد داد و ملک عشق خرید
اگر ز سود و زیان بگذرد زیان نکند

بجان دوست که گنج روان دلی یابد
که او مضایقه با دوستان بجان نکند

شب رحیل خوشا در عماری آسودن
بشرط آنکه جرس ناله و فغان نکند

چه باشد ار نفسی ساربان در این منزل
قرار گیرد و تعجیل کاروان نکند

شهی که بادهٔ روشن کشد بتیره شبان
معینست که اندیشه از شبان نکند

چو خامه هر که حدیث دل آورد بزبان
طمع مدار که سر بر سر زبان نکند

زبان شمع جگرسوز از آن برند بگاز
که از فسرده دلان راز دل نهان نکند

جهان بحال کسی ملتفت شود خواجو
که التفات به نیک و بد جهان نکند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۸۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.