۳۲۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۹۸

مرغ در راه او پر اندازد
شمع در پای او سر اندازد

پستهٔ شور شکر افشانش
شور در تنگ شکر اندازد

هر که چون افعیش کمر گیرد
خویش را از کمر در اندازد

گرد مه جادویش فسون در باغ
خواب در چشم عبهر اندازد

چون لبش عکس در قدح فکند
تاب در جان ساغر اندازد

نیم شب راه نیمروز زند
چون ز شب سایه بر خور اندازد

سیم پالای چشم ما هر دم
سیم پالوده بر زر اندازد

مردم بحر از آب دیدهٔ ما
جامهٔ موج در براندازد

در هوای تو چون پرد خواجو
که عقاب فلک پر اندازد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.