۴۱۷ بار خوانده شده
پیغام بلبلان بگلستان که میبرد
و احوال درد من سوی درمان که میبرد
یعقوب را ز مصر که میآورد پیام
یا زو خبر به یوسف کنعان که میبرد
ما را خیال دوست بفریاد میرسد
ورنی شب فراق بپایان که میبرد
مشتاق کعبه گر نکشد رنج بادیه
چندین جفای خار مغیلان که میبرد
گه گاه اگر نه بنده نوازی کند نسیم
از ما خبر بملک خراسان که میبرد
از بلبلان بیدل شوریده آگهی
جز باد صبحدم بگلستان که میبرد
گفتم مکن که باز نمایم بطعنه گفت
یرغونگر بحضرت قا آن که میبرد
در خورد خدمتش چو ندارم بضاعتی
جان ضعیف هست بجانان که میبرد
خواجو اگر چه بیش نخیزد ز دست تو
پای ملخ بنزد سلیمان که میبرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
و احوال درد من سوی درمان که میبرد
یعقوب را ز مصر که میآورد پیام
یا زو خبر به یوسف کنعان که میبرد
ما را خیال دوست بفریاد میرسد
ورنی شب فراق بپایان که میبرد
مشتاق کعبه گر نکشد رنج بادیه
چندین جفای خار مغیلان که میبرد
گه گاه اگر نه بنده نوازی کند نسیم
از ما خبر بملک خراسان که میبرد
از بلبلان بیدل شوریده آگهی
جز باد صبحدم بگلستان که میبرد
گفتم مکن که باز نمایم بطعنه گفت
یرغونگر بحضرت قا آن که میبرد
در خورد خدمتش چو ندارم بضاعتی
جان ضعیف هست بجانان که میبرد
خواجو اگر چه بیش نخیزد ز دست تو
پای ملخ بنزد سلیمان که میبرد
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.