۳۱۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۵۹

با درد دردنوشان درمان چه کار دارد
با نالهٔ خموشان الحان چه کار دارد

در شهر بی نشانان سلطان چه حکم داند
در ملک بی زبانان فرمان چه کار دارد

دریا کشان غم را از موج خون مترسان
با اهل نوح مرسل طوفان چه کار دارد

از دفتر معانی نقش صور فرو شوی
با نامهٔ الهی عنوان چه کار دارد

زلف سیه چه آری در پیش چشم جادو
با ساحران بابل ثعبان چه کار دارد

عیبی نباشد ار من سامان خود ندانم
با آنکه سر ندارد سامان چه کار دارد

بر خاک کوی جانان بگذر ز آب حیوان
کانجا که خضر باشد حیوان چه کار دارد

خسرو چگونه سازد منزل بصدر شیرین
بر مسند سلاطین دربان چه کار دارد

ریحان گلشن جان عقلست و نزد جانان
چون روح در نگنجد ریحان چه کار دارد

از مهر خان چه داری چشم وفا و یاری
در دست زند خوانان فرقان چه کار دارد

گفتم که جان خواجو قربان تست گفتا
در کیش پاکدینان قربان چه کار دارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۵۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.