۲۹۹ بار خوانده شده
بدان ورق که صبا در کف شکوفه نهاد
بدان عرق که سحر بر عذار لاله فتاد
بدان نفس که نسیم بهار چهره گشای
نقاب نسترن و گیسوی بنفشه گشاد
ببرد باری خاک و بحدت آتش
به نقش بندی آب و بعطر سائی باد
به سحر نرگس جادوی دلبر کشمیر
به چین سنبل هندوی لعبت نوشاد
به تاب طره لیلی و شورش مجنون
به شور شکر شیرین و تلخی فرهاد
به قامت تو که شد سرو سرکشش بنده
به خدمت تو که از بنده گشتهئی آزاد
به نیمشب که مرا همزبان شود خامه
بصبحدم که مرا همنفس بود فریاد
به اشک من که زند دم ز مجمع البحرین
بچشم من که برد آب دجلهٔ بغداد
که آن چه در غم هجر تو میکشد خواجو
گمان مبر که بصد سال شرح شاید داد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
بدان عرق که سحر بر عذار لاله فتاد
بدان نفس که نسیم بهار چهره گشای
نقاب نسترن و گیسوی بنفشه گشاد
ببرد باری خاک و بحدت آتش
به نقش بندی آب و بعطر سائی باد
به سحر نرگس جادوی دلبر کشمیر
به چین سنبل هندوی لعبت نوشاد
به تاب طره لیلی و شورش مجنون
به شور شکر شیرین و تلخی فرهاد
به قامت تو که شد سرو سرکشش بنده
به خدمت تو که از بنده گشتهئی آزاد
به نیمشب که مرا همزبان شود خامه
بصبحدم که مرا همنفس بود فریاد
به اشک من که زند دم ز مجمع البحرین
بچشم من که برد آب دجلهٔ بغداد
که آن چه در غم هجر تو میکشد خواجو
گمان مبر که بصد سال شرح شاید داد
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.