۳۷۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۷۵

آن حور ماه چهره که رضوان غلام اوست
جنت فراز سرو قیامت قیام اوست

گر زانکه مشک ناب ز چین می‌شود پدید
صد چین در آن دو سلسلهٔ مشک‌فام اوست

مقبل کسی کش او بغلامی کند قبول
ای من غلام دولت آنکو غلام اوست

عامی چو من بحضرت سلطان کجا رسد
لیکن امید بنده بانعام عام اوست

پروانه گر چو شمع بسوزد عجب مدار
کان سوختن ز پختن سودای خام اوست

مشتاق را بکعبه عبادت حلال نیست
الا بکوی دوست که بیت الحرام اوست

وحشی ببوی دانه بدام اوفتد ولیک
خرم دلی که دانه خال تو دام اوست

هر کو کند بماه تمامت مشابهت
این روشنست کز نظر ناتمام اوست

خواجو بترک نام نکو گفت و ننگ داشت
از ننگ و نام اگر چه که ننگم ز نام اوست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.